Answer:
This question has several answers.
The holy Quran has chosen the colloquial language of people which is the best way to communicate with them and people sometimes switch pronouns in their colloquial language. It is said in one of the verses of the holy Quran that: “انتم الفقراء الی الله…” “It is ye that have need of Allah” and the pronoun انتم “ye” is masculine while it’s a public address and includes men and women and any wise person understands that it means all people, not just men. In some languages including Arabic, about the plural and singular pronouns, we see that people use the plural pronoun many times instead of singular pronoun in which for both the pronouns “we” and “you” – that have a plural form – the speaker means singular, but the plural pronoun is used for courtesy, respect and honoring. So regarding the sublime Allah (God) “نحن” “we” is used for formality and courtesy.
Anyway, in order to mention his magnificence to addressee, the speaker uses the word “we” instead of using “I” which is a sign of magnificence and greatness of the speaker.
For instance, although Allah (God) can heal the sick or satiate the hungry or guide the misled directly and without any medium, according to his doctrine he has chosen this way that for any deed he has determined specific channels and executes any deed through the same channel. Then he will satiate the hungry by the bread that he himself has created, heal the sick by the medicine that he himself has created and by the doctor that he has created and trained. Of course bread and doctor and medicine and all instruments take effect with his permission and have their own special results while medicine and doctor and bread and water and everything get their existence constantly from him and have these effects at his will then these effects do not disagree with oneness and uniqueness of Allah (God) in any aspect and they are not partners of Allah (God) but creatures that are in need of him in their everything including the effects that they have.
Then sometimes the sublime Allah (God), in order to attract our attention to the instruments that he has determined for executing a deed, instead of saying I did, states “we did”.
For example under 61st verse of the Surah Yunus in Tafsir Nemooneh it is siad:
Plural form in reference to Allah (God), while his pure nature is unique and singular, is to indicate the magnificence of his status and the fact that there are always agents obeying him who are ready and present to obey his orders and in fact words are not only about him but from him and all those agents who are obedient to him.
Question:
“I didn’t want to be created. Why did God create me to sin and then send me to hell to suffer a huge pain?”
Answer:
The sentence “I didn’t want to be created…” is basically wrong, because “I” didn’t exist at all so I couldn’t have meant to be created or to have wished to be created or not!
Without a shade of doubt every one not only likes to be created, but also loves the one who created him i.e. the Elevated God. When the benevolent creator created us he ingrained his love and the love of “being” in our nature. This is the creation and it never changes.
We know that God created humans from soil i.e. God granted a huge honor to that amount of worthless soil and appointed him as his successor. So everyone likes his or her existence and the idea “I disagree to be created” is not a real idea in our nature but a compelling slogan.
The question why God created us to sin and then send us to hell, is
compelled by the disappointed Satan who has the knowledge that will be
sent to hell, and it intends to deceive human beings to believe that
they will be sent to hell too.
In order to achieve its purpose, it makes human hate the creation and
the creator, because the hatred of creation is as same as the hatred of
the benevolent creator.
God has never said that “I have created you to sin and then to send you to hell”, but he said “I created you in order to be a complete symbol of me, to be an emanation of my light, to be my successor, to love me, and I become your beloved”. If you want to achieve this perfection you must pass through the path which leads to cognition.
You sometimes may neglect and exit the path, do not worry about it. Stand up again and return to the path and continue. Be sure I myself will support you as if nothing has happened.
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ
“Say: o my servants who have transgressed against their souls! Despair not of the mercy of Allah: for Allah forgives all sins: for he is oft-forgiving, most merciful. (39:53).
God talks about love, kindness, perfection, and beauty all over the Quran and he says that all sins will be forgiven.
Now someone may say: “O God! I do not want to enjoy your blessings. I dislike to take the right path. I like totakethe wrong path which leads to hell.I do not want to enjoy your compassion, mercy, munificence, bounty, and forgiveness. But tell me why you created me to sin and go to hell?” This is his problem. He himself wants to go this path. This was the fault that Satan did and it tempts humans to do that again. If one obeys Satan instead of God, the Satan’s destiny will be his destiny too.
دلیل دومِ ضرورت شناخت امام زمان
جوابی هوشمندانه و معنا دار
دلیل دومِ ضرورت شناخت امام زمان:
««« " نشانه ایمان است " »»»
ابان بن تغلب می گوید: از امام صادق پرسیدم: اگر کسی تمام امامان را بشناسد
ولی امام زمانش را نشناسد، آیا مؤمن است؟ حضرت فرمودند: خیر. دوباره
پرسیدم: آیا مسلمان هست؟
حضرت در پاسخ فرمودند : ""بله""
کمال الدین و تمام النعمه
نتیجه ای مهم :
« هر مسلمانی، مومن نیست »
_____________________________________________________
جواب ذکی و ذو معنى
الدلیل الثانی لضرورة معرفة إمام الزمان:
"هو دلیل على الإیمان"
عن أبان بن تغلب قال : قلت لابی عبدالله : من عرف الائمة ولم یعرف الامام
الذی فی زمانه أمؤمن هو؟ قال : لا ، قلت : أمسلم هو؟ قال: نعم.
المصدر : کتاب کمال الدین و تمام النعمة
نتیجة مهمة :
«لیس بالضرورة أن یکون کل مسلم مؤمن»
_________________________________________________________
به نظر میرسه اندیشه موعود گرایی زرتشت، سابقهی بیشتری نسبت به سایر ادیان داشته باشه
منجی در زرتشت
به نظر میرسه اندیشه موعود گرایی زرتشت، سابقه ی بیشتری نسبت به سایر
ادیان داشته باشه؛ بخصوص کسانی که تاریخ تولد این پیامبر را ۶۰۰۰ یا ۱۱۰۰۰
سال قبل از میلاد مسیح می دانند. البته قول صحیح در تولد زرتشت - بر اساس
مُستنداتی - حدود ۶۶۰ سال قبل از میلاد مسیح بوده است. ۱
رسیدن به پیروزی نهایی، دست یابی به جهانی که در آن مُرادهای آدمی برآورده
شود، چیرگی بر تمام بدیها و نیروهای اهریمنی، اوصاف منجی یا نجات دهندگان و
... به تفصیل در متون زرتشتی وجود دارد. لازم است بدانیم در متون زرتشتی،
اصطلاحاتی وجود دارد که "درطول تاریخ، بار معنایی آنها تغییر یافته" در
واقع تفسیرها و برداشتهای گوناگونی در این متون راه یافت! ۲
۱.ادیان بزرگ، توفیقی، ص۵۷؛ ۲.منجی در ادیان، زواردهی، ص۱۸۲
______________________________________________________________
المخلص فی الزرداشتیة
یبدو أن فکرة الموعود زرداشت متأصلة أکثر من باقی الأدیان و على وجوه
الخصوص عندما ینسب بعض الأشخاص ولادة هذا النبی للعام ۶۰۰۰ أو ۱۱۰۰۰ قبل
میلاد المسیح . بالطبع إن التاریخ الصحیح لولادة زردشت حسب الوثائق یرجع
إلى حدود السنة ۶۶۰ قبل میلاد المسیح(۱)
تحقیق النصر الحاسم ، الوصول إلى العالم الذی تتحقق فیه جمیع تطلعات
البشر، التغلب على جمیع الشرور و القوى الشیطانیة، جمیعها من أعمال المخلص
أو المنقذون و ... و کل هذه الأعمال ذُکرت فی النصوص الزرداشتیة. من الواجب
أن نعرف أنه هناک بعض المصطلحات فی النصوص الظرداشتیة قد تم تغییرها عبر
التاریخ و فی الحقیقة تم تفسیر و فهم هذه النصوص بطرق و أشکال متعددة(۲)
۱. الأدیان العظمى، توفیقی، ص۵۷
۲. المخلص فی الأدیان، زواردهی، ص۱۸۲
___________________________________________________________
The Savior in Zoroastrianism
???? رسول خدا(ص) می فرمایند: مرد مسلمان بعد از بهره اسلام هیچ لذت و بهره ای بالاتر از همسری مسلمان نخواهد برد که چون بدو نگرد مسرورش سازد و چون به او فرمان دهد اطاعتش نماید و در عدم حضورش از مال و آبروی او محافظت کند. (من لا یحضره الفقیه، ترجمه، ج5، ص19)
1️⃣ رسول خدا(ص) لذت همسردار شدن را در کنار مسلمان شدن قرار داده این یعنی بالاترین مرتبه در بین سایر لذات موجود یعنی اگر می خواهیم به بالاترین لذت برسیم، بنابر روایت، ازدواج کردن بهترین و بالاترین لذت بعد از مسلمان بودن است.
2️⃣ حضرت رسول (ص) می فرمایند که این لذت و بهره عظیم در ازدواج با یک همسر مسلمان است نه غیر مسلمان. ممکن است برخی این نکته را مطرح کنند که با فرد غیر مسلمان ازدواج کرده اند و زندگی خوب و خوشی را دارند، بله. ممکن است این اتفاق بیفتد ولی باید این نکته را فراموش نکرد که از نظر پیامبر (ص) بالاترین بهره و لذت از همسری مسلمان است و موارد دیگر در رتبه بعدی قرار دارد. همچنین این نکته حائز اهمیت است که در صورت مختلف بودن ادیان زوجین، احتمال اختلاف به دلیل گوناگونی در انجام تکلیف و عبادات و نگرش مختلف به مسائل، بیش از پیش وجود دارد.
3️⃣ نکته دیگری که می توان از این روایت برداشت کرد این مطلب است که حضرت رسول (ص) ویژگی های یک همسر مسلمان و نمونه را که باعث لذت بردن همسرش از وی می شود (که البته بالاترین لذت و بهره هم بعد از مسلمانی است) نیز بیان می کنند. در واقع اگر زوجین می خواهند به بالاترین لذت و بهره بعد از مسلمان شدن برسند این نکات را باید در زندگی رعایت کنند.
برگرفته از گروه پژوهش واحد خانواده (قندآب)سلام
چند وقتی بین من و خانواده همسرم اختلاف عمیقی وجود داشت. سوتفاهم ها باعث شده بود که هر دو طرف نسبت به هم دچار کینه و کدورت شوند.
من از این اتفاق بسیار ناراحت بودم و این کینه خود من رو داشت از پا در میاورد
پس از شرکت در یک دوره آموزشی یاد گرفتم که احساسم رو نسبت به آنها تصحیح کنم و این کینه را از دل خودم پاک کنم تا آرامش داشته باشم.
چند روز بعد به طور سرزده خانواده شوهرم به دیدنم آمدند.
آمدنشان برایم بسیار تعجب انگیز بود
از اون جالبتر اینکه این بار که آمدند فضای گفتگوی بین ما خیلی متفاوت از قبل بود
قبلا هرچقدر با هم گفتگو میکردیم منجر به سوتفاهم و ناراحتی ودلخوری میشد
ولی این بار من یاد گرفته بودم با زبان متفاوتی با ایشان صحبت کنم و آنها هم به طرز عجیبی حرفم را درک میکردند.
کسانی که ماهها بود بابت هیچ کدام از مسائل پیش امده مرا درک نمیکردند و به
من حق نمیدادند ،امروز آمده بودند تا اختلافاتمان را حل کنیم و حالا امروز
همان حرفهای قبل را به زبانی جدید و با با دلی خالی از کینه برایشان
میگفتم ، درکم میکردند و بهم حق می دادند
آن روز یک ساعتی با هم گفتگو کردیم و پس از آن تا کنون که دو سه سالی میگذرد خداروشکر روابطمان خوب است
خوشحالم که آنهمه کینه وکدورت در دلهایمان نماند
آموختم که وقتی حس درونی قلبم نسبت به کسی کینه و نفرت باشد و طریقه ی درست حرف زدن را بلد نباشم روابط خراب و خرابتر میشود
و وقتی احساسم را اصلاح کنم ، کینه و نفرت را حذف کنم و طبق اصول گفتگو حرف بزنم حرفم درک می شود.
At this moment you could be anywhere, doing Instead you sit alone before a screen. So what’s stopping us from doing what we want? Being where we want to be? Each day we wake up in the same room and follow the same path to live the same day as yesterday.
حجب به معنای منع و ستر آمده است و حجاب چیزی است که مانع دیدن بیننده شود. این لغت در موارد مختلفی مورد استفاده قرار می گیرد و البته با هر قیدی از قیود استعمال شود، برطبق معنای همان قید، مطلبی را معنا می کند. به سه نمونه از موارد مختلف استعمال حجاب توجه کنید:
۱ ) حجاب خودبینی
شیطان همیشه تمایلات انسان را به او یادآور می شود و او را به این وسیله از ترقی باز می دارد.
قال علی علیه السلام: الْاعْجابُ یمْنَعُ مِنَ الْازْدِیادِ.1
عجب، مانع زیاد شدن می شود.
عجب، پوششی بر نواقص انسان می اندازد تا روح انسانی از آنها غافل شده و چه بسا نقیصه های روانی یعنی گناهان را وصف کمال بشمارد و چون شرط اصلاح، علم به فساد و آگاهی نسبت به نواقص است، آن عیوب هرگز اصلاح نمی شوند.
قال علی علیه السلام: مَنْ رَضِی عَنْ نَفْسِهِ ظَهَرَتْ عَلَیهِ الْمَعایبُ2.
کسی که از خود راضی باشد، عیوبش آشکار می شود.
۲ ) حجاب آراء فاسده
گاهی انسان به چیزی علاقه مند می شود و بدان عشق می ورزد، به طوریکه محبتش از حال اعتدال خارج می شود. چنین عشق و محبتی، حجابی در مقابل دل انسان قرار می دهد که چشم دلش نبیند و گوش آن نشنود.
قال علی علیه السلام: مَنْ عَشِقَ شیئاً اعْشی بَصَرَهُ وَ امْرَضَ قَلْبَهُ، فَهُوَ ینْظُرُ بِعَینٍ غَیرِ صَحیحَةٍ وَ یسْمَعُ بِاذُنٍ غَیرِ سَمیعَةٍ. 3
هر کسی به چیزی عشق ورزد، همان چیز چشم او را کور و قلبش را بیمار می کند، وی با چشم معیوب می نگرد و با گوشی غیر شنوا می شنود.
۳) حجاب معاصی
گناه نیز حجاب دل است. هرگناهی پوششی بر دل می گذارد و چشم و گوش دل را از کار می اندازد، اگر این گناه با آب توبه شستشو داده شد، حجاب برداشته می شود و الّا استقامت انسانی که دلش در حجاب واقع شده، در مقابل خواسته های شیطانی کاسته شده و شرایط تحقق معاصی بعدی آسان تر می شود و به آن حد می رسد که:
لَهُمْ قُلُوبٌ لا یفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْینٌ لا یبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یسْمَعُونَ بِها أُولئِک کالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِک هُمُ الْغافِلُونَ. 4
آنها دل هایی دارند که با آن نمی فهمند، و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آن نمی شنوند، آنان همچون چهارپایانند؛ بلکه آنها گمراه ترند، آنان همان غافلانند.
منبع
ره رستگاری، ج 3، ص: 113؛ غضنفری، علی
پی نوشت
[1] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 18، ص 391
[2] غررالحکم
[3] نهج البلاغه، خطبه 108 به ترتیب فیض الاسلام و 109 به ترتیب صبحى صالح
[4] سوره اعراف، آیه 179
لینک مربوطه
https://hawzah.net/fa/LifeStyle/View/56907/%D8%AD%D8%AC%D8%A7%D8%A8%D9%90-%D9%85%D8%A7%D9%86%D8%B9-