فارین پالیسی: برای متوقف کردن جنگ آمریکا با ایران، عراق را فنلاندیزه (یک منطقه بی طرف) کنید.
از آنجایی که کرونا سراسر جهان را در بر گرفته و آمریکاییها همچنان به دنبال رفع محدودیتها هستند، به نظر میرسد قانونگذاران آمریکایی در یک مسئله متحد هستند: اکثریت قریب به اتفاق اعضای مجلس نمایندگان از هر دو حزب خواهان تمدید تحریمهای تسلیحاتی ایران هستند که در ماه اکتبر به پایان می رسد.
در حالی که به نحو غیر قابل انکاری ایران از تروریسم حمایت می کند! و باید دسترسی آن به تسلیحات را محدود کرد، اما کمپین فشار حداکثری دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا، خود یک خطر بزرگ به همراه دارد. احتمال دارد دولت ترامپ با این سیاست کشور را درگیر جنگ دیگری در خاورمیانه کند.
با اعمال فشار، حمایت از تغییر حکومت و تلاش برای قطع دسترسی تهران به منابع مالی، احتمال حمله ایران به نیروهای آمریکایی وجود دارد. حتی ممکن است رخدادی مانند اتفاقی که در خلیج فارس افتاد و قایقهای سپاه به یک ناو آمریکایی نزدیک شدند به وقوع بپیوندد و دو کشور را درگیر جنگی ناخواسته کند.
آمریکا و ایران میتوانند با توافق بر سر فنلاندیزه کردن عراق از چنین درگیریهایی که به راحتی میتواند به جنگ بیانجامد، جلوگیری کنند. عراق به یک کشور بیطرف مانند فنلاند در طول جنگ سرد تبدیل میشود و به این شکل دیگر عرصه نفوذ دو کشور نیست.
این احتمال وجود دارد که دولت ترامپ از این نگران باشد که ایران سلاحهای جدیدی به متحدان خود در عراق، سوریه و لبنان بدهد و همزمان برنامه تسلیحاتی هستهایاش را هم از سر بگیرد. جلوی نفوذ یک ایران هستهای کاملاً مسلح را گرفتن در منطقه کار اصلا راحتی نیست. البته نباید فراموش کرد که اقتصاد ایران در اثر تحریمها و پایین آمدن قیمت نفت به شدت تضعیف شده و این کشور حتی اگر تحریم برداشته شود هم قادر به خرید تسلیحات جدید نیست. علاوه بر این، در حال حاضر نه تنها تهران از داشتن سلاح هستهای بسیار دور است بلکه همانطور که در پرتاب فضایی اخیر نشان داد، در حال حاضر توانایی اتصال کلاهک هستهای به موشک بالستیک را نیز ندارد.
روابط آمریکا و ایران چندین سال است که خصمانه بوده، اما تنشها پس از خروج ترامپ از توافق هستهای در ماه مه 2018 و اعمال فشار حداکثری رنگ و بوی جدیتری به خود گرفت. تنشها بعد از قتل قاسم سلیمانی در اوایل ژانویه سال 2020 بدتر هم شد. این اقدام باعث افزایش چشمگیر خصومت نیروهای آمریکایی و شبه نظامیان تحت حمایت ایران در عراق شد.
بهترین راه برای کاهش تنش در حال حاضر فنلاندیزه کردن عراق است. اندکی پس از آغاز جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی خواستار آن شد که فنلاند مقدار زیادی از قلمرو خود را برای محافظت از لنینگراد به این کشور واگذار کند. با این حال، فنلاندیها از این درخواست امتناع ورزیده و ترجیح دادند وارد جنگ شوند. بعد از این اتفاق شوروی بلافاصله به فنلاند حمله کرد.
درگیری کمی بیشتر از سه ماه به طول انجامید و اتحاد جماهیر شوروی تلفات زیادی را متحمل شد. آنها همچنین خواستههای خود را در جدول صلح در سال 1940 کاهش دادند. از سال 1948 فنلاند به عنوان کشوری بی طرف به رسمیت شناخته شد. فنلاند و شوروی توافق کردند که فنلاند به هیچ اتحادی نپیوندد و در عوض مسکو نیز متعهد شد که به استقلال و دموکراسی در فنلاند احترام بگذارد. سپس، آمریکا، اتحاد جماهیر شوروی، انگلیس و فرانسه به توافق رسیدند که در مورد اتریش نیز چنین رویکردی اتخاذ کنند.
حالا واشنگتن و تهران میتوانند توافق کنند که عراق را به عنوان منطقهای بیطرف به رسمیت بشناسند، دقیقاً مانند وقتی که آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی توافق کردند تا در قبال کشورهایی مانند فنلاند و اتریش در طول جنگ سرد چنین رویکردی اتخاذ کنند. چنین تمهیداتی برای آن کشورها و همچنین برای سوئیس و سوئد مفید بوده است. اکنون نیز بسیاری از تحلیلگران پیشنهاد دادند که موافقت نامههای مشابهی در مورد مناطقی مثل تایوان اروپای شرقی و قفقاز امضا شود.
با این حال، توجه به برخی تفاوتها در عراق کنونی نسبت به فنلاند حائز اهمیت است.
عراق نیز مانند فنلاند یک همسایه قدرتمندتر از خودش که ایران باشد دارد با این تفاوت که عراق در یک مرحله سخت و پیچیده تری نسبت به فنلاند قرار دارد. عراق، علاوه بر ایران باید ترکیه و عربستان سعودی را نیز در نظر داشته باشد ضمن اینکه با یک دولت ورشکسته به نام سوریه نیز هم مرز است. حاکمیت داخلی عراق، بر خلاف فنلاند در دهه 40، هنوز در حال توسعه است و
ادامه دارد.
ایران از شبه نظامیانی مانند واحدهای بسیج مردمی یا همان حشدالشعبی درعراق پشتیبانی میکند، در حالی که آمریکا حضور نظامی رسمی در آنجا دارد. ایران حداقل از قرن شانزدهم میلادی، هنگامی که امپراطوری پارسی توسط عثمانی ها از بغداد بیرون رانده شد، نسبت به عراق علاقه خاصی داشته است. آخرین شاه ایران همواره از جاهطلبیهای کردها حمایت و با پیشوایان شیعه نیز ارتباط برقرار میکرد تا بدین شکل از ظهور یک رقیب قوی در مرزهای خود جلوگیری کند. پس از سرنگونی صدام، ایران از هرج و مرج موجود استفاده کرد تا از ظهور تهدید امنیتی دیگری در مجاورت خود جلوگیری کند.
با توجه به این وضعیت عراق برای تبدیل شدن به فنلاند به یک سری تعهدات نیاز دارد.
اول، لازم است که ایران و آمریکا به تمامیت ارضی عراق متعهد باشند. این دولت عراق است که باید در مورد امور داخلی خودش مثل اعطای استقلال نسبی به استانها یا سلب استقلال تصمیم بگیرد و تهران و واشنگتن نباید درگیر این امور مثل ماجرای استقلال کردستان شوند. این امر میتواند باعث اطمینان بخشیدن به ترکیه شود، که سالهاست با گروههای شورشی کرد مثل پکک میجنگد. آنکارا میترسد که یک کردستان مستقل در عراق بتواند منجر به تقویت احساسات تجزیهطلبانه کردها در ترکیه شود. البته ایران نیز از بابت استقلال کردها نگرانی دارد چرا که ممکن است باعث تحریک کردهای ایرانی هم بشود.
دوم، همانطور که در پیمان بی طرفی دولت اتریش اتفاق افتاد، آمریکا و ایران باید توافق کنند که نیروهای خود را چه به صورت رسمی و چه شبه نظامی از عراق خارج نمایند. همه پایگاههای خارجی که در حال حاضر در اختیار نیروهای خارجی است باید به بغداد تحویل داده شده یا از بین بروند.
سوم، آمریکا و ایران فقط باید به دولت رسمی عراق برای مبارزه با تروریسم کمک کنند. ایران باید بر شبه نظامیان حشدالشعبی فشار وارد کند تا در درون بقیه نیروهای مسلح عراق ادغام شوند. اگرچه شبه نظامیان حشدالشعبی توسط نخست وزیر هدایت میشوند، اما در واقع آنها تا حد زیادی مستقل و تحت نظارت ایران هستند.
علاوه بر این، آمریکا و ایران با جدا کردن مسیرهای نیروی دریایی خود، هماهنگی مسیر نیروهای زمینی و همچنین ایجاد خط تماس اضطراری در خلیج فارس از هرگونه اتفاق ناخواستهای پیشگیری کنند.
تناقض موجود در کمپین فشار حداکثری این است که اقدامات طراحی شده برای ادامه تحریم تسلیحاتی ایران، احتمالا خود باعث درگیر شدن آمریکا در جنگی دیگر شود. با تبدیل عراق به یک منطقه بی طرف و احترام به منافع امنیتی یکدیگر میتوان تا حدی از این خطر جلوگیری کرد.
آلبرت وولف / فارن پالیسی
https://foreignpolicy.com/2020/05/11/stop-us-iran-war-neutral-territory-finlandize-iraq/
#نجوا: تئوری فنلاندیزه کردن؛ سابق بر این نیز در سال 2014 از سوی هنری کسینجر در باب بحران اوکراین مورد استفاده قرار گرفت که در همان بازه زمانی با نقد انستیتو بروکینگز مواجه و در طی مقاله ای از سوی کلیفورد گادی آن را تخیلی و غیرواقع گرایانه خواند؛ چرا که از بسیاری جهات اوکراین را با فناند متفاوت می دانست.
البته لازم به توضیح است که انتشار این یادداشت قطعا به معنای تایید تمامی نوشتار نیست و صرفا به جهت افزایش آگاهی مخاطبین از رویکردهای فکری و عملی موجود در قبال منطقه و از جمله ایران صورت می پذیرد. به طور قطع استفاده از عباراتی همچون حمایت غیر قابل انکار ایران از تروریسم وهمیاتی است که رسانه هایی از این دست درصددند به خورد مخاطبین جهانی دهند و حال آنکه مصداق عینی تروریسم، ارتش خونریز و جلاد آمریکایی و همپیمانان اویند که در منطقه به سفاکی اشتغال داشته و در خاک کشور عراق به ترور ناجوانمردانه شهیدان سلیمانی و ابومهدی المهندس و همراهان ایشان دست می زنند که برخلاف تمامی پروتکل های بین المللی به حساب می آید...