شکست حتمی در مناسبات سیاسی جهانی بدون خودکفایی در تولید غذا
در جهان امروز، مناسباتِ بین المللی میان کشورها مستقیماً از سطوح توانمندی آنها در حوزههای مختلف تاثیر میپذیرد. قابلیت نظامی متوازن برای ایجاد بازدارندگی در مقابل تهاجمات یکی از پایهای ترین و البته حداقلیترین شاخصههای توامندی است که ملتها همواره در راستای آن تلاش کردهاند و در واقع شرط اصلی پیشرفتِ تمدنی در طول تاریخ، امنیت پایدار با تکیه بر تواناییهای داخلی بوده است. اما قطعاً عقل سلیم در هیچ جای کره زمین نمیپذیرد که برای پایان دستاندازیها و طمع به یک کشور، قوی شدن صرفاً در حوزه نظامی شرط کافی است. چراکه بودند قدرتهای بزرگ نظامی در جهان که به وابسته ضعف در سایر حوزهها شکست خوردند و محو شدند.
کشوری که نتواند غذای مورد نیاز آحاد ملت خود را در هر زمان و مکان و با کیفیت و کمّیت مطلوب فراهم سازد، محکوم به فنا و نابودی است چراکه مناسباتِ بینالمللیِ فعلیِ جهان تنها بر پایه زورمندی پایه زیری شده و حتی اخلاق و حقوقِ بشر نیز نمیتواند ضامنی برای جلوگیری از فروپاشی ِتمدنی به دست بیگانگان باشد. شاهد مثال این ادعا در دوران معاصر قابل بیان است. مواردی از قبیل تحریم دارو و غذا، هدف قرارگرفتن مراکز تولید غذا و یا حملات زیستی برای تخریب منابع پایهای تولید تنها گوشهای از مواردی است که نشان میدهد بیاخلاقی و پیروزی به هر قیمتی در دنیای امروز به دکترین پذیرفته شدهای برای برخی قدرتهای جهانی تبدیل شده است. برای مثال اتحاد جماهیر شوروری به عنوان یکی از دو ابرقدرت چند دهه پیش انبوهی از تجهیزات پیشرفته نظامی از جمله زیردریایی، سلاح های هستهای و انواع موشک را در اختیار داشت اما در اوج تنش ها با آمریکا به واردات گندم وابسته بود و در نهایت نیز تسلیم شد.
یکی از نمودهای بارز آسیب پذیری در حوزه اقتصادی، وابستگی یک کشور به صادرات ذخایر و ثروتهای خود به شکل خام و واردات محصولات نهایی بخصوص غذای اساسی است. واردات غذای اساسی طی سالها ضمن نابودی بخش کشاورزی، از بین رفتن مشاغل پایدار و تخریب محیط زیست اثر مهم دیگری نیز دارد و آنهم آسیب پذیری کشورها در مقابل تکانهای بین المللیِ اقتصادی و سیاسی است. امروزه بزرگترین قدرتهای حوزه کشاورزی و تولید غذای اساسی از قبیل گروه محصولات کربوهیدرات، پروتئین، قند و چربی کشورهایی از قبیل آمریکا، روسیه، چین، آلمان، فرانسه و انگلستان هستند که با محاسبه نسبت تولید به جمعیت آنها مشخص می شود، هر کدام چند برابر نیاز مردم خود غذا تولید می کنند. این کار نه تنها اتلاف منابع بلکه ایجاد یک دست برتر برای اعمال نفوذ در بازارهای جهانی و به تبع آن افزایش چانه زنی سیاسی در مقابل کشورهایی است که با سیاست های آنها هم سو نیستند. برای مثال در اتفاقات پس از توافق بین المللی برجام و محقق نشدن خواستهای دولت ایران، طرف اروپایی پیشنهاد داد با استفاده از یک سازوکار مشخص (اینستکس)، ایران در ازای پول بلوکه شده در کشورهای خریدار نفت او، اقدام به واردات غذا کند. یعنی عملاً ایران به دلیل آسیب پذیری اقتصاد خود نمیتواند در چانه زنی های سیاسی دست برتری داشته باشد و این طرف مقابل است که در این حوزه قدرتنمایی می کند. جالب آنجاست که پیشنهاد اینستکس به جای افزایش قدرت ایران منجر به وابسته تر شدن این کشور نیز خواهد شد.
اهمیت رسیدن به امنیت غذایی مبتنی بر خودکفایی در تولید تمامی محصولات اساسی به ویژه گندم در داخل کشور، از اهمیت تولید موشک های بالستیک نقطه زن کمتر نیست. ایران پس از انقلاب از یک کشور وابستهی صرف به واردات فاصله گرفته اما تا رسیدن به یک قدرت جهانی در صادرات محصولات و دانش کشاورزی راه زیادی مانده است. در حال حاضر مشکلات ساختاری در نظام تصمیم گیری در زنجیره ارزش کشاورزی ایران، منجر به بروز اختلالات جدی در تولید و بازرگانی این بخش شده که حل آنها با توجه شرایط خاص سیاسی کشور حباتی به نظر می رسد. ایران باید با حل این مشکلات تبدیل به الگویی مطلوب در مدیریت واحد تولید و بازرگانی ذیل نهاد متولی شود و باید بتواند در افق نه چندان دور، دانش فنی تولید غذا و همینطور تجارب نهادی در بخش کشاورزی با کشورهای متحد منطقهای خود به اشتراک بگذارد. بدین ترتیب آنها نیز از اسب تروای واردات و وابستگی در امان خواهند شد و عملاً بازارهای مصرف میان کشورهای اسلامی و ضد استکباری تقسیم شده و این ملت ها نسبت به سوء نیت ها و دشمنی ها ایمن تر می شوند.