داستانی کوتاه، بر مبنای اثرات ناشی از پیاده شدن فرهنگ مصرف گرائی در جامعه با توجه به بیانات مقام معظم رهبری مبنی بر اهمیت مسئله فرهنگ و تشبیه فضای فرهنگی جامعه به هوای پیرامون انسان ها.
یا من بیده ناصیتی
دست های کوچکش در دستم بود و گرمای دستکشهایش گرمم می کرد. با دست دیگرش
عروسک کوچک پارچهای اش را گرفته بود. من درستش کرده بودم و با وجود گذشت
پنج، شش ماه، هنوز نامی برایش انتخاب نکرده بود. گاهی دوستش داشت و گاهی
نه. با وجود این که شب ها کنار خودش میخواباندش ولی، دیده بودم که چطور آن
را از نظر دوستانش پنهان می کند.
خسته شده بود و پاهایش را به سختی روی
زمین میکشید. هوا میرفت رو به تاریکی و ما هنوز چیزی نخریده بودیم. آستین
لباس زمستانیاش کوتاه شده بود و قول داده بودم قبل از اردوی فردا لباس نو
برایش بخرم. خوشحال بود؛ آنقدر خوشحال که با وجود خستگی و سرمای زیاد بدون
ذره ای غر و لند به راه رفتن ادامه می داد.