گروه های نیابتی ایران قوی تر از هر زمان دیگر
از زمان به قدرت رسیدن دونالد ترامپ، دولت او سیاست به اصطلاح فشار حداکثری را در پیش گرفته است تا سیاست های خارجی و امنیتی ایران را تغییر دهد.
این استراتژی، دسترسی ایران را به بازهای خارجی و موسسات مالی بین المللی بسیار دشوار کرده و برای این منظور بسیار به تحریم ها متکی است تا ایران رفتار خود را تغییر دهد.
هدف نهایی، محروم کردن تهران از منابع مالی مورد نیاز برای حفظ برنامه های موشکی و هسته ای و همچنین شبکه ای از گروه های نیابتی از جمله حزب الله لبنان، مبارزان شیعه در عراق، حوثی های یمن و شبکه رو به گسترش از مبارزان خارجی در سوریه است که ایران از افغانستان و پاکستان آنها را به کار گرفته است.
نمی توان منکر این شد که پویش فشار حداکثری به ایران خساراتی زده است. اقتصاد این کشور به صورت چشمگیر صدمه دیده و درآمدهای نفتی آن کاهش یافته است. همان طور که دولت ترامپ می گوید، ایران اکنون منابع کمتری برای اختصاص به برنامه های منطقه ای خود دارد. براساس این دیدگاه، ایران هرچقدر پول کمتری داشته باشد، خسارت کمتری می تواند مستقیما یا از طریق گروه های نیابتی اش در منطقه به بارآورد. اما اگر سیاست فشار حداکثری به هدف محدود خود در خسارت زدن به اقتصاد ایران دست یافته، در رسیدن به هدفی گسترده تر، یعنی تغییر سیاست خارجی ایران، ناکام بوده است.
تحریم های مالی هیچ تاثیری بر مسائل بسیار مهم مرتبط با گروه های نیابتی ایران ندارد، مواردی نظیر آموزش، مناطق امن برای آنها، انتقال سلاح و فناوری. تهران هرگز علاقه نداشته است تا شبکه گروه های کاملا وابسته نیابتی خود را کاملا برچیند. درعوض تلاش کرده است به این گروه ها کمک کند تا بیشتر مستقل باشند؛ و این کار را با زمینه سازی برای ادغام آنها در عرصه سیاسی کشورشان، فعالیت های اقتصادی و کمک به آنها برای ایجاد صنایع دفاعی انجام داده است. ظرفیت تولید تسلیحات و تجهیزات نظامی در کشورها، به جای اتکا به ایران، از جمله این موارد است.
با خروج آمریکا از سوریه و بازگشت کنترل دولت بشار اسد براین مناطق، تهران به آهستگی به هدف خود برای ایجاد کمربندی در سراسر منطقه نزدیک تر می شود. اگر این مساله محقق شود، رهبران ایران قادرخواهند بود به گروه های نیابتی سلاح ارسال کرده، با آنها رفت و آمد شخصی بکنند، و بدون نگرانی پایگاه های نظامی در منطقه احداث کنند.
تحریم های مالی مانع رسیدن به این هدف استراتژیک نشده در حالی که سیاست دولت کنونی آمریکا بر این مبنا قرار دارد که تحریم ها به تنهایی این مشکل را حل خواهند کرد. دولت ترامپ باید رویکردی جامع تر داشته باشد تا توانایی ایران را در به کارگیری، آموزش و استقرار عوامل خود تضعیف کند. یکی از این شیوه ها، توقف خروج ناگهانی از سوریه است که احتمالا به نفع ایران و شرکایش خواهد بود.
آمریکا احتمالا مجبور خواهدشد فشار حداکثری خود را کنار گذاشته و برای تامین منافع خود، به تغییرات قابل حصول در تحریم ها روی بیاورد. تمرکز آن نیز باید توقف تولید موشک و انتقال فناوری آن به گروه های نیابتی ایران باشد.
دولت ترامپ باید تنوع گروه های نیابتی ایران را بشناسد و درک کند که صدمه زدن به اقتصاد ایران، فعالیت های تمام آنها را مختل نخواهد کرد. مبارزان حزب الله از حوثی ها متفاوتند، و گروه های شیعه از بسیاری جهات مانند نیروهای افغان و پاکستانی فعال در سوریه، نیستند. این نیروها قابلیت ها و اهداف متفاوت دارند، تهران هم در قبال آنها سطوح مختلفی از فرماندهی و کنترل را اعمال میکند. به همین دلیل است که رویکردی یکسان برای مقابله با تمام این گروه ها شکست خواهد خورد.
استراتژی مقابله با حزب الله مقابله با فعالیت های جهانی آن است در حالی که راه مقابله با حوثی ها احتمالا شامل راه حل سیاسی است. و هر راهبردی که تلاش کند مانع از اعزام نیروهای افغان به سوریه شود، باید تبعات خروج ناگهانی آمریکا از افغانستان را درنظر بگیرد.