خیانت های بنی صدر در جنگ تحمیلی
نفوذ جریان لیبرالیسم در نظام اسلامی و حاکمیت بنی صدر بر کشور موجب خسارت های جبران ناپذیری شد که جبران آن به سادگی میسر نیست ، زمانی که بنی صدر به قدرت رسید و بر مسند ریاست جمهوری و سپس فرماندهی کل قوا تکیه زد ، به کمک سرویس های اطلاعاتی آمریکا بر اسرار نظامی ، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کشور دست یافت و به عنوان عامل ستون پنجم کشور را برای تهاجم گسترده عراق آماده ساخت .
گزارش کامل از اوضاع ایران که یک ماه و نیم پیش از جنگ تحمیلی عراق در طائف تقدیم صدام شد هیچگاه نمی تواند بدون همکاری بنی صدر و عوامل لیبرال وی در ارتش و ارکان مهم نظام تهیه شده باشد .
مجله ژون آفریک در این باره می نویسد :
" در پنجم اوت 1980 (15 مرداد 1359) زمامداران عربستان در جریان بر پایی اجلاس طائف و هنگام استقبال از صدام درست یک ماه و نیم مانده به آغاز جنگ هدیه شاهانه ای به وی دادند ، این هدیه گزارش تهیه شده از سوی سرویس های اطلاعاتی آمریکا بود که در آن به تفصیل اوضاع اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و نظامی ایران تشریح شده بود.
حتی بیش از این ، در این اسناد واقعیات دقیقی درباره وضعیت ارتش ایران ، تعداد نفرات آن ، مواضع و تجهیزات آن که هنوز قابل بهره برداری است و نیز اطلاعات متنوع دیگری که بسیار حساس و محرمانه بود به صدام حسین هدیه شد ." ژون آفریک ، 9 ژوئن 1982 ، مقاله زنگ ها برای که به صدا در می آید؟
احتمال همکاری بنی صدر با سرویس های اطلاعاتی آمریکا و شخص صدام حسین برای فرماندهان عالی رتبه ارتش و سپاه تاحدودی روشن بود ، ولی جو حاکم بر کشور و تبلیغات اختاپوسی بنی صدر مانع از آن می شد که بتوانند حقایق را بر ملا کنند .
روزنامه انقلاب اسلامی و میزان و چندین نشریه دیگر به تریبون رسمی رئیس جمهور تبدیل شده بودند که همواره از وی چهره ای مظلوم ساخته و او را فرشته نجات کشور می نامیدند که بر دست و پای وی بند انداخته اند و نمی تواند وظایفش را به خوبی انجام دهد !
بنی صدر در کارنامه خود نوشت :
" در نامه ای به امام نوشته ام ، در مصاحبه با روزنامه هم گفته ام: کسی به مظلومیت من در حکومت لااقل در تاریخ دو سه قرن اخیر نبوده است! دست و پای مرا بسته اند و می گویند بجنگ و من پذیرفته ام و دارم می جنگم ، با این حال می آیند و باز هم بندهای تازه ای بر دست و پای من می گذارند..."
روزنامه انقلاب اسلامی ، کارنامه رئیس جمهور ، 20 آذر 59 ، ص 2
و در جای دیگر می گوید :
" این را بدانید که رئیس جمهور شما فقط از روی عقیده و برای نجات میهن اسلامی عمل می کند ، از نظر خودش این کار و تلاش کشنده ، جان او را چون آرش از تن به در خواهد آورده و او امیدی به زندگی بعد از پیروزی بر دشمن و تأمین استقلال و تمامیت ارضی کشور ندارد."
روزنامه انقلاب اسلامی ، 2 آذر 59 ، ص 6
بنی صدر خود را کارشناس بزرگ جنگ معرفی می کرد و دائماً می گفت :
" از وقتی که من به خوزستان رفته ام ، دشمن در هیچ کدام از حمله های خود موفق نبوده است و هر بار تلفات سنگینی را تحمل کرده و عقب نشسته است ..." روزنامه انقلاب اسلامی ، 2 آذر 59 ، ص 6
بنی صدر که خود را فرشته نجات کشور معرفی می نمود همواره تلاش می کرد که تقصیر را به گردن شهید بهشتی و دوستانش از طیف حزب الله بیندازد ، وی در سخنرانی اش ادعا می کرد :
" من روزهای نخست جنگ به مدت یک هفته در این وسوسه بودم که بیایم و بگویم من مقصر آنچه پیش آمده است ، نیستم و همه حرف ها را به موقع زده ام ، آنها که کار را به این حد از ضعف رسانده اند بیایند و خود بروند و جنگ را اداره کنند ، اما از این ملت و خدای این ملت شرم کردم که خود را نجات دهم و وطن را غرق کنم." روزنامه انقلاب اسلامی، 2 آذر 59 ، ص 6
بنی صدر عامل شکست ما در جبهه ها را جبهه سیاسی مقابل ( شهید بهشتی و دوستانش ) می دانست و می گفت :
" در صورتی که آن جبهه روانی _ سیاسی ما را به حال خود بگذارد جریان را به شکست رژیم عراق بر می گردانیم."
روزنامه انقلاب اسلامی ، مصاحبه 21 آبان 59 ، ص 8
اکنون قضاوت کنید که آیا در آن شرایط با این حجم تبلیغات مظلوم نمایانه امکان افشای خیانت های رئیس جمهور بود ؟ هرگز، ولی گذشت زمان این فرصت را در اختیار گواهان عینی خیانت گذاشت تا حقایق پس پرده را بر ملا سازد .
پیش از تهاجم سنگین عراق علیه ایران ، تحرکات رژیم بعثی از قبیل نقل و انتقال نیرو و سنگر سازی و حرکات ایذایی دشمن بر همه آشکار بود ، فرماندهان عالی رتبه بارها از بنی صدر درخواست تشکیل یک جلسه اضطراری برای مقابله با هرگونه تهدید خارجی کرده بودند که هر بار توسط بنی صدر رد می شد تا سرانجام در تاریخ 31 مرداد 59 این جلسه در کرمانشاه تشکیل گردید .
سردار جاوید الاثر ، حاج احمد متوسلیان درباره آن نشست چنین می گوید :
" یک ماه قبل از شروع جنگ جلسه ای در اتاق جنگ لشکر 81 زرهی کرمانشاه به ریاست بنی صدر تشکیل شد ، در این جلسه آقایان ظهیر نژاد و صیاد شیرازی به همراه فرماندهان ارتشی 30 منطقه نظامی از استان های آذربایجان غربی ، کردستان ، کرمانشاه و نیز برادران محسن رضایی و محمد بروجردی به اتفاق مسئولان سپاه در کل منطقه غرب حضور داشتند.
در این جلسه فرمانده سپاه قصر شیرین به وضعیت بسیار بد نیروهای ما در مرزها و حملات مکرر ارتش عراق به پایگاه های مرزی اشاره کرد و گفت : دشمن در این منطقه از خیلی وقت پیش شروع به ساختن استحکامات نظامی کرده است و ما کمترین آمادگی رزمی را نداریم .
در نهایت از بنی صدر سؤال شد که اگر به احتمال یک درصد عراق به ایران حمله کند شما چه تدبیری برای دفاع دارید ؟ بنی صدر گفت : عراق هرگز جرأت چنین کاری را ندارد.
بروجردی گفت: اگر به احتمال یک در هزار بخواهد در غرب از طریق قصر شیرین حمله کند و شهر را بگیرد شما برای مقابله با چنین مسئله ای چه تدبیری دارید ؟
بنی صدر مجدداً گفت : عراق هیچ وقت چنین غلطی نمی کند ، برای این که هم در سطح بین المللی و سیاست جهان محکوم می شود و هم امنیت داخلی خودش به خطر می افتد ، مطمئن باشید که صدام کشورش را به خطر نمی اندازد !
... سرانجام جلسه به اینجا ختم شد که بنی صدر بازدیدی از مناطق مرزی به عمل آورد ، در راه بازگشت هلیکوپتر بنی صدر به علت نقص فنی در منطقه تحت کنترل ضد انقلاب سقوط کرد و افتاد و متأسفانه این آقا هیچ آسیبی ندید! ضد انقلاب هم به او هیچ تعرضی نکردند..."
در انتهای افق ، زندگی نامه سردار حاج احمد متوسلیان ، حسین بهزاد ، ص 116
سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت در بخشی از خاطرات خود در مورد ماه های نخستین تهاجم عراق آورده است :
" ما پیش بنی صدر رفتیم و عنوان کردیم که از طریق نوسود می توانیم خیلی خوب روی مواضع عراق کار کنیم ، عراق شهرهای نزدیک به نوسود دارد ، فقط مشکل ما کمبود نیرو است ، اما او می گفت من حتی یک نفر نیرو به منطقه شما نمی دهم! هر چه به او اصرار کردیم کمترین کمکی به ما نکرد ! "
در انتهای افق ، زندگی نامه سردار حاج احمد متوسلیان ، حسین بهزاد ، ص 125
یکی دیگر از سرداران سپاه اسلام درباره تحریم تسلیحاتی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می گوید :
"... بچه های سپاه در جبهه با هماهنگی ارتش مقداری سلاح و مهمات تحویل گرفتند ، تا این که بنی صدر خائن متوجه این قضیه شد ، او که نمی توانست وحدت سپاهی و ارتشی را تحمل کند بعد از گذشت سه ماه از شروع جنگ تحمیلی با ابلاغ دستوری به ارتش فرمان داد که حتی یک فشنگ هم به سپاه تحویل داده نشود ."
در انتهای افق ، زندگی نامه سردار حاج احمد متوسلیان ، حسین بهزاد ، ص 125
زمانی که دانشجویان در یک عملیات هماهنگ با ارتش به پیش تاختند ، ناگهان دستور عقب نشینی ارتش را صادر کرد و دانشجویان پیرو خط امام قتل عام شدند !
وی که پس از رأی عدم کفایت سیاسی مجلس از کار برکنار شد و به فرانسه گریخت ، دوازده سال پس از تهاجم ارتش عراق یعنی سال 1371 در جلسه پرسش و پاسخی که در محل خانه فرهنگ ملت ها در شهر برلین آلمان ترتیب یافته بود به برخی مسائل اعتراف کرد و صریحاً گفت :
"... در سال 59 این من بودم که به نیروهای کرد به کوموله ها و دموکرات ها پیغام دادم که اسلحه را بر زمین نگذارند ! "
هفته نامه کیهان هوایی ، 9 دی 71 ، به نقل از نشریه ضد انقلابی کار ، شماره 45 ، ص 10
سرانجام به این اعتراف چهره منافقانه این لیبرال برای مردم روشن گردید و مشخص شد که خون دهها هزار شهید و خسارت های سنگین جنگ بر گردن چه کسانی است و با خیانت چه کسانی این خسارت ها به کشور اسلامی وارد شد .